زلزله بزرگ توکیو
فاجعه زلزله مهیب توکیو فرصتی برای معرفی ری-کی به مردم شد. شاید افرادی که در آن زمان ری-کی را دریافت کردند حتی به یاد نیاورند که در آن روز دست افراد چگونه باعث شفای درد و ناراحتی آنها میشد اما به هرحال فضایی برای کاربرد ری-کی به صورت عمومی بوجود آمد. نشانه بارز این امر تاسیس درمانگاههای مختلف، دو سه سال بعد از وقوع زلزله است. به هرحال شکی نیست که ری-کی در چنین مواردی میتواند برای رفع ناراحتیهای احساسی و روحی ناشی از چنین فجایعی کمک بزرگی باشد.
دوباره سفر: اینبار برای ترویج ری-کی
اوسویی فقط سه سال بعد از زلزله مهیب توکیو زنده ماند. ولی در این دوران کوتاه اثرات بزرگی به جا گذاشت و اینها عمدتاً به خاطر سفرهایی بود که برای آموزش ری-کی انجام داد. با توجه به ضعف وسایل اطلاع رسانی در آن زمان در مقایسه با آنچه امروزه در اختیار همه ماست، شاید هیچ راهی بهتر از این نبود که استاد سفر کند تا ارمغان خود را به مردمی که مشتاق آن بودند عرضه کند. آنچه جالب است این است که اوسویی فقط شانزده یا هفده نفر استاد از خود به جای میگذارد. آنچه مهمتر است یاد دادن ری-کی در درجه اول و دوم است. در این دو درجه است که افراد از ری-کی برای خود و دیگران استفاده میکنند. همه افراد قدرت و توانایی استاد شدن و آموزش صحیح ری-کی را ندارند. این چیزی است که تمام مربیهای ری-کی باید به آن توجه کنند. برای بسیاری از مردم داشتن لقب استاد مهمتر از کاربرد چیزی است که یاد گرفتند. اعطاء درجه استادی به همه کسانی که داوطلب آن باشند میتواند باعث محدود شدن استفاده ری-کی شود. علاوه براین توجه به خصایص اخلاقی و وضعیت اجتماعی افراد شرکت کننده در دوره استادی باید مورد توجه تمام مربیها باشد.
اوسویی در روش تدریس خود اعتقاد داشت که باید مطالب را به اندازه ممکن ساده و روان بیان کرد. او این امر را بخوبی رعایت میکرد و این نکته باید مورد توجه تمام مربیهای ری-کی باشد.
اصول اخلاقی
در برخی کتابها آمده که اوسویی، اصول اخلاقی را با نظر میجی تنظیم کرد. این درست است ولی به طور غیر مستقیم. آقای میجی در سال 1912 یعنی ده سال قبل از کشف ری-کی درگذشت. از آن سال شخص دیگری بنام تایشو امپراطور شد. میجی شخصیتی عجیب داشت. او اهل شعر و تعالیم معنوی بود. علاقه و ارادتی که اوسویی به میجی داشت باعث شد تا از تعالیم و اشعار او این اصول را بیرون بکشد و برای شاگردان خود تعلیم بدهد. در زمانی که اوسویی ری-کی را تدریس میکرد، اشعار میجی نیز به نوعی در جلسات ری-کی جا داشتند.
به هرحال این اصول از هرکسی که آمده باشند، خواستی جز آرامش و احترام به خود و دیگران ندارند و به خوبی بیانگر روح لطیف ری-کی هستند.
ری-کی: تبت و هند
در بسیاری از کتب و سایتهای هندی ریشه ری-کی را از تبت و هند معرفی میکنند. اما وقتی درست به تاریخچه دقت میکنیم میبینم که کشف ری-کی در ژاپن انجام شده است. البته که اوسویی در آموزشها و درک خود درباره کار با انرژی تحت تاثیر سفرها یا آموزشهایی بوده است که در این محلها دریافت کرده ولی کشف ری-کی هیچ ربطی به هند یا تبت ندارد.
اوسویی و مسیح
در بسیاری از روایتهای غربی از تاریخ ری-کی، از آقای اوسویی به عنوان معلمی نام برده شده که در صومعهای مسیحی درس میداد و به درک نیروهای شفابخش مسیح علاقه داشت. نگارنده بررسیهای متعددی در متون مختلفی انجام داده که توسط استادان ژاپنی ری-کی نگاشته شده است. در هیچکدام چنین امری مشاهده نمیشود. آقای اوسویی نه پزشک بود و نه معلم صومعههای مسیحی. او یک بازرگان سنتی بود که سالها با تعالیم معنوی ذن و تکنیکهای مختلف دیگر مانند کیکو آشنایی قوی داشت. به نظر میرسد بیان چنین نظراتی برای محترم کردن ری-کی و قابل قبول جلوه دادن آن در ذهن مردم غربی انجام شده است.
ری-کی بعد از مرگ اوسویی
پس از درگذشت آقای اوسویی انجمنی که او برای اشاعه و آموزش ری-کی بنیانگذاری کرده بود به کار خود ادامه داد. با وجودی که بسیاری افراد آقای هایاشی را استاد بعدی معرفی کردهاند و طوری درباره او حرف زدهاند که ظاهراً اوسویی همه چیز را به او واگذار کرده است، ولی مشاهده میکنیم که ابداً چنین نیست. هایاشی یکی از هفده استادی بود که از اوسویی باقی ماند ولی شاید از بقیه فعالتر. از طرف دیگر شاید ارتباط او با تاکاتا و رفتن ری-کی به آمریکا توسط هردوی آنها این ذهنیت را توسط غربیها رواج داده باشد.
ریاست این انجمن بعد از مرگ آقای اوسویی به ترتیب به افراد زیر رسید: جوسابورو یوشیدا، کانیچی تاکه تومی، یوشیهارو واتانابه، هوچی وانامی، کیمیکو کویاما و در حال حاضر ماسایوشی کوندو.
نفری که بعد از اوسویی به سرپرستی این مرکز منسوب شد بر روی محل دفن خاکسترهای اوسویی سنگ یادبودی نصب کرد. بر روی این سنگ یک متن طولانی حک شده است که ترجمه قسمتی از آن را در زیر مشاهده میکنید:
"کسی که به سختی و با تلاش فراوان مطالعه میکند و برای ارتقاء دانش و تعالی ذهن و روح خود تلاش میکند، "مردی با روح بزرگ" نامیده میشود. وقتی چنین مردی از روح بزرگ خود برای آموزش دادن به دیگران استفاده میکند و به مردم یاد میدهد تا راه درست زندگی را فرا بگیرند و کارهای سازنده انجام بدهند، معلم (سنسی) نامیده میشود. آقای اوسویی یکی از این معلمین بود. او ری-کی را به دنیا عرضه کرد."
ری-کی و طب چینی
کسانی که با طب چینی آشنایی دارند، وقتی به دستورات ری-کی سنتی توجه میکنند متوجه شباهتهای فراوانی میشوند. این دستورات ریشه در آموزشهای هایاشی دارند چراکه او بخوبی با طب چینی آشنایی داشت. برخی از این دستورات نیز از راه کیکو (چی گونگ ژاپنی) و توسط اوسویی وارد ری-کی شد. در بین این روشها انواع مختلف تکنیکهای تنفسی و روشهای مختلف اسکن کردن بدن افراد مشاهده میشود.
البته بسیاری از این دستورات در تعالیم شاگردان تاکاتا و بعد از رفتن به غرب از آموزش ری-کی حذف شد. چراکه در بسیاری موارد باید لمسهای بخصوصی روی بدن بیمار انجام شود که در غرب باید برای آنها اجازه داشت یا بطور کلی انجام آنها به لحاظ مسائل قانونی توصیه نمیشود.
ری-کی و آقای هایاشی
بعد از درگذشت اوسویی آقای اوشیدا و تاکتومی مرکز آموزش اصلی اوسویی را اداره میکردند و آقای هایاشی درمانگاه اوسویی را اداره میکرد و در عین حال برای خود یک مدرسه آموزش ری-کی داشت. در مدرسه او سبک آموزش قدری متفاوت بود. او دوره درجه اول را بمدت پنج روز برگزار میکرد. آقای هایاشی نیز برای شهریه دوره آموزش ری-کی مبلغ قابل توجهی را دریافت میکرد. بنابراین بسیاری از شاگردان که از عهده پرداخت شهریه برنمیآمدند، برای مدتی در درمانگاه به کار مشغول میشدند. به این ترتیب افراد برای یادگیری درجه اول ری-کی روزانه هشت ساعت بمدت سه ماه و برای درجه دوم روزانه همین مدت را برای یک دوره نه ماهه کار میکردند. در تعالیم او برخی حالتهای دست برای انتقال ری-کی و تعدادی روش درمانی بر مبنای محل قرارگیری مریدینهای بدن تدوین شد. هایاشی نیز تاکید فراوانی بر ثبت و نگارش تجربیات و نحوه تدریس خود داشت. همین امر باعث شده است که وقتی به تعالیم ری-کی سنتی توجه میکنیم نوعی هماهنگی و همگونی در دستورات و طرز بیان آنها مشاهده میکنیم که اصلاً در سیستمهای غربی دیده نمیشود.
آنچه مهم است و قبلاً نیز گفته شد این است که هایاشی ابداً تنها استادی نبود که از آقای اوسویی باقی مانده باشد و این برداشت اشتباه غربیها از تاریخچه ری-کی است.
تاکاتا: استادی که ری-کی را فقط شفاهی درس داد
تاکاتا برعکس سیستم استاد خود که همه چیز را بسیار دقیق ثبت میکرد، به کسی اجازه نمیداد سر دورههای آموزشی چیزی یادداشت کند. من هرچه فکر کردم نفهمیدم چرا. شاید تاکاتا میخواسته غربیها را از روشی که سالها با آن کار کرده بودند و در آن تبحر داشتند (یعنی ثبت و نوشتن) خارج کند و کاری کند که به ری-کی دل بدهند. اما حاصل آن بوجود آمدن دهها روش برای آموزش ری-کی در غرب شد. هر استاد که از تاکاتا به جای ماند، ری-کی و سمبلهای آن را یک طور بلد بود و برای خود سبکی داشت که به هرحال قدری با بقیه فرق میکرد و این به درک و برداشت شخصی او مربوط میشد. این اختلاف در کتب و نوشتارهای غربی بخوبی مشهود است.
بیماری: راهی برای تعالی
خانم تاکاتا برای درمان بیماریهای فراوانی که به آنها مبتلا بود با ری-کی آشنا شد. بیماریها برای خانم تاکاتا تبدیل به ابزاری شدند تا او بتواند درهای ری-کی را به روی خود باز کند. شاید اگر تاکاتا با هایاشی برخورد نمیکرد، ری-کی در آن زمان به آمریکا نمیرفت و فقط در محدوده ژاپن باقی میماند. بیماریها میتوانند راهی برای گشوده شدن درهای تعالی و ورود خیر و برکت جدید در زندگی باشند، اگر بدانیم با آنها چه کنیم.
همین امر در مورد برخی از مربیان ری-کی نیز دیده میشود. من تعدادی را میشناسم که روز اول برای درمان بیماری که خود به آن مبتلا بودند به سراغ ری-کی آمدند و بعد از شفا یافتن به تدریس ری-کی مشغول شدند و به سبب کار و تدریسشان امروزه صدها نفر از این انرژی استفاده میکنند.
ده هزار دلار برای درجه استادی: چه کسی پرداخت و چه کسی گرفت؟
خانم تاکاتا از سال 1970 شروع به تعلیم استاد ری-کی کرد. در تمام داستانهایی که از تاریخچه ری-کی مشاهده میکنیم به خواست خانم تاکاتا برای دریافت مبلغ ده هزار دلار برای درجه استادی اشاره شده است. شهریه دورهها در زمان او چنین بود: درجه اول 125 دلار، درجه دوم 400 دلار و درجه استادی ده هزار دلار.
اما واقعیت این است که هیچ کس چنین مبلغی را نپرداخت و افرادی که در دروههای استادی شرکت کردند برای پرداخت شهریه خود تعداد قابل توجهی شاگرد برای خانم تاکاتا آوردند تا این مبلغ را پر کنند.
چرا کوه کوراما؟ ویژگی این کوه در چیست؟
این کوه در شمال شهر کیوتو قرار دارد. کیوتو در زمانهای قدیم پایتخت ژاپن بوده و اصولاً یک شهر مذهبی است. ارتفاع کوه کوراما خیلی زیاد نیست و پانصد و هفتاد متر از سطح دریا بلندتر است. در دامنه این کوه معبد کوراما واقع شده است که گفته میشود اوسویی دوران کودکی خود را در آن سپری کرده است. این معبد در سال 770 بعد از میلاد ساخته شده است. ساختمانهای این معبد و بناهای متعلق به آن چند با در طول تاریخ دستخوش آتش سوزی شدهاند. کوراما افسانه کهنهای دارد. در این افسانه آمده است که شش میلیون سال قبل روح زمین یا مائوسان که بر نیروهای شیطانی قلبه کرده بود از سیاره ونوس بر روی کوراما فرود آمد. ماموریت او نجات بشر بود. از آن زمان نیروی شفابخش او از طریق کوراما در دسترس تمام انسانها و موجودات زمینی قرار گرفت. مائوسان قدرت خود را در اختیار زاهدی بنام گانتی قرار داد و گانتی سالهای بعد معبد کوراما را ساخت. بعدها افراد دیگری بخشهای جدیدی به این معبد اضافه کردند. البته تقدس و اهمیت خاص کوراما فقط به این داستان محدود نمیشود. گفته میشود در اواخر قرن دهم میلادی جنگجوی بزرگی بنام اوشی واکا مانی به این کوه و معبد آن میرسد او وسپاهش در این محل میمانند و این جنگجو که استعداد هنری قابل توجهی داشته است آثاری در حوالی این معبد از خود بجا میگذارد.
تمام این داستانها و روایتهای فراوانی از این دست باعث میشوند که هرسال افراد فراوانی برای زیارت به این کوه مقدس بروند. بسیاری از آنها نام میکائو اوسویی را نشنیدهاند و رفتن آنها به کوراما نیز هیج ارتباطی به ری-کی یا تاریخ آن ندارد. آنها برای دریافت انرژیهای روحانی و حس قدرت خارق العاده این کوه زیبا روانه آن میشوند. انرژی این کوه بسیار عجیب است. نوعی انرژی آرامبخش و توام با حس رحمت و شادی.
تا اینجا یک چیز بخوبی واضح است. وقتی این کوه در تاریخ و فرهنگ مردم ژاپن دارای چنین جایگاهی است و بسیاری از افرادی هم که از آن دیدن کردهاند وجود نوعی حس عجیب را در آن اذعان میکنند، بنابراین رخ دادن وقایع خاص مثل روشن شدگی اوسویی در چنین محلی خیلی دور از ذهن نیست. واژه کوراما به معنی زین اسب است. در زبان ژاپنی برای اشاره به این کوه از عبارت کوراما یاما استفاده میشود که یاما به معنی کوه است.
وقتی از خود اوسویی درباره تجربه کوراما پرسیده میشد همیشه در جواب میگفت:
هیچ شخصی من را به این متد وارد نکرده است. بعلاوه من برای دستیابی به این تکنیک کار خاصی جز روزه داری و مراقبههای عمیق انجام ندادم. این انرژی بصورت یک الهام در وجود من دمیده شد. بعد از دریافت این قدرت آگاهی یافتم که نیروی آن دارای اثرات عمیق شفابخشی است.
بنابراین تا اینجا میبینیم اوسویی در کوهی مقدس به قدرت ری-کی دست یافته است. در تمام تجربیات روحانی محیط و انرژیهای آن رکن بسیار مهمی دارد. دریافت چنین قدرتی در محلی که ذکرهای فراوانی از قدرتهای اعجاب آور آن به میان آمده اصلاً بعید نیست.
وضعیت ژاپن در زمان اوسویی
سال 1868 برای ژاپن یک نقطه عطف محسوب میشود. در این سال شخصی بنام میجی امپراطوری کشور ژاپن را بدست گرفت. ژاپن قبل از دوران امپراطوری میجی کشوری بسیار بسته بود. برای حدود دویست سال (1600 تا 1868) بسیاری از اروپاییان از آن اخراج شده بودند و فقط آلمانیها و چینیها میتوانستند در زاپن بمانند یا کار کنند. آنهم در بخشهای بسیار محدودی از کشور. ژاپنیها حق خارج شدن از کشور را نداشتند. هرکسی به ادیان غیر از بودایی مانند مسیحیت گرایش داشت اعدام میشد. بعد از به قدرت رسیدن میجی، درهای کشور به سوی اقتصاد آزاد باز شد. دولت افرادی را برای تحصیل و یادگیری فنون مختلف به خارج از ژاپن فرستاد. روشهای آموزشی رایج در کشور اصلاح شد و ژاپن دستخوش تحول بزرگی شد. در این زمان، ژاپن از یک کشور کاملاً کشاورزی به سمت کشوری صنعتی گام برداشت.
سفر- تجارت
اوسویی سفرهای طولانی را انجام میدهد. در بسیاری از کتابهای ری-کی این سفرها به نوعی با دوران کشف ری-کی ارتباط داده شده،اند. اما اصلاً اینطور نیست. ری-کی در ژاپن کشف شد. نه در تبت نه در هند و نه در خلال این دوره از سفرهای اوسویی. او بعد از سالها سفر و آشنایی با تعالیم مختلف در کشورهای شرقی و غربی به ژاپن برگشته و به کسب و تجارت مشغول میشود. این سفرها در راستای همان برنامه دولت وقت ژاپن برای بازشدن درهای اقتصاد کشور و در همان دوران انجام شده است. شکست تجارت، او را دوباره به همان مسیر معنوی زندگی سوق میدهد. اینجا یک نکته مثبت وجود دارد. اوسویی اول از بابت تاجر شدن خیالش راحت شد و بعد دوباره به همان راه قبلی برگشت. گاهی انسان باید راهی را برود، در آن شکست بخورد تا بفهمد که این راه، راه او نیست.
این نکته به وضوح در تعالیم فرهنگ شرق مشاهده میشود. طبیعت دارای نظم و ترتیب است. همانطوری که فصلهای سال از پی هم میآیند و میروند، تولد، جوانی، پیری و مرگ دارای تسلسل هستند، رسیدن به درجات و قدرتهای روحانی و معنوی هم به وقت و درجای مناسب خود صورت میگیرد. چرا در برخی تلاشها برای دریاف یا رسیدن به یک قدرت ناکام میمانیم در جای دیگری چیزی را بدست میآوریم که خودمان هم آن را باور نمیکنیم. این اصل، طریق برقراری و ایجاد نظم و تعادل در زندگی است.
از تمام کسانی که ری-کی را یاد گرفتند درباره نحوه آشناییشان با ری-کی و ورود به هرکدام از درجات سوال کنید. همین امر را به وضوح مشاهده میکنید. گاهی تمام اعضاء خانواده ری-کی میدانستند و معلوم نیست چطور یک نفر جا میماند و بعد در زمانی و در جایی با یک مربی برخورد میکند و .....ری-کی وارد زندگی میشود. گاهی در یک مهمانی، گاهی در اتوبوس، گاهی در مغازه سلمانی، کسی از ری-کی حرفی میزند و گوش یک نفر معلوم نیست چطور به این کلمه که ممکن است خیلی هم بیمعنی به نظر برسد واکنش نشان میدهد و دنبال آن میرود. بعد ری-کی درست همان موقع که باید بیاید وارد زندگی میشود. همانطوری که برای کاشف خود نیز در وقت لازم وارد شد.
مرگ یا پیدا کردن حقیقت
کسی درباره سختکوشی و استقامت مردم ژاپن شک ندارد. ژاپن: کشوری که روزی نیست در آن زلزله رخ ندهد، در طول تاریخ بارها جنگهای ویرانگر را تجربه کرده، تنها بمبارانهای هستهای در آن بوقوع پیوسته، بارها با خاک یکسان شده و وقایع فراوانی از این دست را تجربه کرده است. اما وقتی امروزه به آن نگاه میکنیم پیشرفته ترین تکنولوژی و ظریفترین صنایع الکترونیکی را در آن مشاهده میکنیم. همه اینها مرهون سختکوشی ملتی است که به کشورشان علاقه دارند و میخواهند آن را بسازند. اولین معلم ری-کی وقتی عزم میکند تا برای مراقبه به بالای کوه برود به دوستان خود میگوید: یا آنچه را که میخواهم مییابم و برمیگردم یا کسی برای پایین آوردن جسدم بفرستید. این عزم است که چنین تاثیری را بوجود میآورد.
ساتوری
در تعالیم ذن، ساتوری درک واقعیتهای هستی به صورت ناگهانی و شهودی است. بسیاری افراد تجربه ورود اسوئی به ری-کی را نوعی ساتوری میدانند. گفته میشود وقتی اوسویی از استاد خود که یک مربی ذن بود پرسید که برای رسیدن به ساتوری باید چکار کند، مربی به او میگوید: یکبار بمیر!
این حرف که فقط ممکن است توسط یک استاد ذن گفته شود اوسویی را وادار میکند تا برای مراقبهای که به ساتوری منجر شد به بالای کوه برود. روزه داری بیست و یک روزه در فرهنگ ذن، شیو گیو نامیده میشود و یک روش تعریف شده و مشخص است نه چیزی که الزاماً اوسویی آن را برگزیده باشد.
زندگی خانوادگی- خصوصیات رفتاری
شاید برخی خوانندگان بخواهند درباره زندگی خانوادگی آقای اوسویی بدانند. آنقدر میدانیم که او در سال (1907) با زنی بنام ساداکو سوزوکی ازدواج کرد. اوسویی دو فرزند داشت. یک دختر و یک پسر.
کسانی که درباره خصوصیات رفتاری او حرفهایی زدهاند، او را مردی آرام، باوقار و بسیار متواضع معرفی میکنند. او هیکلی درشت و قوی و همیشه برلبان خود لبخند داشت. او دارای استعدادهای فراوان و مردی اهل مطالعه و یادگیری بود. او درباره تاریخ، انواع بیوگرافی، نگرشهای مختلف مذهبی، روانشانسی، ای-چینگ و چی-گونگ اطلاعات فراوانی داشت.
کمک به فقرا: تجربهای ناموفق و درسی بزرگ
بعد از اینکه اوسویی مدت هفت سال گداهای کیو تو را درمان کرد، پی به اشتباه بودن این کار برد. درخواست و تلاش برای صورت گرفتن چیزی که هنوز وقت آن نشده است، حاصلی جز خستگی ندارد. افرادی که تحت درمانهای رایگان اوسویی قرار گرفته بودند با رضا و رغبت به زندگی نکبت بار خود برگشتند. شاید تنبلی و تن پروری آنهم در میان چنین ملت سختکوشی، خود یک هنر است و اوسویی هنر این مردم را از آنها گرفته بود.
در ری-کی همواره توصیه میشود به کسی ری-کی بدهید که برای دریافت آن داوطلب باشد. نباید برای درمان یا شفای دیگران تصمیم گرفت یا سعی کرد به زور به کسی ری-کی داد. در این صورت قطعاً جواب مناسبی نیز از درمان دریافت نمیشود.
رضا صادقی
آقای میکائو اوسویی
داستان در اواخر قرن نوزدهم در ژاپن آغاز میشود. معلمی بنام میکائو اوسویی در یک مدرسه مسیحی در شهر کیوتو به تدریس انجیل و تعالیم مسیحی مشغول بود. در میان موضوعات مختلفی که در تعالیم مسیحیت وجود داشت، موضوع قدرت شفادهی مسیح برای او از همه جذابتر بود.
اوسویی متولد 15 آگوست 1865 در روستایی بنام یاگو است. او در سن چهار سالگی وارد صومعهای بنام کوراما میشود. علاوه بر این تکنیک های کیکو را که همان چی گونگ ژاپنی است بخوبی فرا میگیرد. در تکنیک های کیکو، استفاده از انرژی حیاتی برای بدست آوردن قدرت و سلامتی اصل اولیه است. در این روشها شخص انرژی را در خود جمع آوری کرده و برای شفای دیگران مورد استفاده قرار میدهد.
اوسویی سفرهای زیادی انجام میدهد. او به چین، اروپا و آمریکا سفر میکند. در این سفرها با روشهای مختلف درمانهای سنتی چینی، روانشناسی و مذاهب مختلف آشنا میشود. اوسویی بعد از چند سال منشی پی گوتوشین، رئیس اداره بهداشت و سلامت توکیو میشود. گوتوشین بعدها شهردار توکیو شد. همین ارتباطهای سیاسی باعث شد تا اوسویی تبدیل به تاجر موفقی شود.
در سال 1914 تجارت موفق اوسویی با شکست بزرگی مواجه شد. برای او به عنوان کسی که سالها با تجارب معنوی و مراقبههای عمیق آشنایی داشت فرصت دوبارهای پیدا شد تا دوباره به سوی تعالیم معنوی برگردد. مدتی بعد از بازگشت به صومعه کوه کوراما تصمیم گرفت تا وارد یک دوره مراقبه بیست و یک روزه مراقبه شود. در این دوره مراسمی همچون روزه داری، دعا، ذکر و مراقبههای مختلف وجود دارند. در این محل آبشاری نیز وجود دارد و در آن زمان یکی از مراقبههای مهم برای افرادی که به کوراما میآمدند، ایستادن در زیر این آبشار بود. در این مراقبه جریان آب از بالا روی سر شخص فرود میآمد. هدف این مراقبه باز شدن چاکرای هفتم است. او طی این دوره بیست و یک روزه بود که نیروی شفا بخش ری-کی را دریافت کرد. در واقع ری-کی هدیهای بود برای شخصی که در تمام زندگی خود به دنبال ابزاری برای کمک به شفای مردم بود.
در برخی روایتها از تاریخچه ری-کی گفته میشود که وقتی اوسویی قصد کرد تا برای دوره عبادت بیست و یک روزه خود به بالای کوه کوراما برود، به دوستان خود میگوید که اگر من بعد از این دوره برنگشتم کسی را برای پایین آوردن جسد من بفرستید. من باید به آنچه که قصد کردم دست پیدا کنم. در واقع اوسویی مانند تمام افرادی که در فرهنگ شرق به تعالیم روحانی کشیده میشوند به دنبال روشن شدگی یا ساتوری بود.
آنچه اوسویی از تجربه روشن شدگی خود تعریف می کند این است که در یک مراقبه عمیق نوری را دیدم که به طرف من میآمد. اول خواستم تا فرار کنم ولی بعد با خودم گفتم که تو عهد کرده بودی بمیری یا به آنچه می خواهی برسی بنابراین بنشین و هرآنچه که هست را دریافت کن. وقتی این نور به من برخورد کرد بیهوش شدم و وقتی بهوش آمدم حس کردم آنچه را که میخواستم یافتهام.
اوسویی بعد از پایان دوره مراقبه خود به سوی پایین کوه حرکت میکند. در راه برگشت به پایین زمین میخورد و وقتی دست خود را روی ناحیه آزرده قرار میدهد متوجه میشود که به سرعت گرم شده و درد آن خیلی زود کاهش پیدا میکند. او با خود میگوید: این یک معجزه است.
در پایین کوه به کافهای میرود تا تجدید قوا کند و غذایی بخورد. کافه دار به دیدن افرادی که مانند اوسویی به بالای آن کوه میروند عادت داشت و بنابراین وقتی اوسویی وارد شد غذای بسیار سبک و سادهای را جلوی او گذاشت تا روزه خود را بشکند. وقتی زن کافه دار غذای اوسویی را آورد، او متوجه شد که زن بخاطر درد دندان پارچهای را بدور صورت خود بسته است. اوسویی اجازه میخواهد تا دست خود را روی صورت زن و دندانی که درد میکند بگذارد. بعد از چند دقیقه درد دندان ساکت میشود. او با خود میگوید: معجزه دوم.
اوسویی به سراغ استاد خود در صومعه پایین کوه میرود و شرح آنچه را که گذشته تعریف میکند. آنچه استاد پیر از او میخواهد این است که به هنگام درمان مردم شفای روح، جسم و ذهن آنها را باهم در نظر بگیرد و به فکر درمان همه این قسمتها باشد.
اوسویی ابتدا به شهر کیوتو میرود. او هیجان زده باخود میاندیشد که چگونه از قدرتی که بدست آورده استفاده کند و برای مردم و بیماران کاری انجام دهد. او قصد میکند تا برای شفای مردم فقیر و بیمار کاری انجام دهد و به کمک ری- کی به آنها امکان برخورداری از کار و زندگی بهتر را بدهد. او برای چند سال این طریق را در پیش گرفت. ولی بعد از مدتها با همان چهرههای آشنا که به شفای آنها کمک کرده بود برخورد کرد. در واقع برای گداها نداشتن کار و مسئولیت بمراتب راحتتر است. درک این نکته برای اوسویی تجربهای عجیب بود. او قصد میکند به جای این کار ری- کی را به مردم یاد بدهد. گفته میشود روزها مشعل روشنی را بدست میگرفت و در کوچهها و خیابانهای شهر میدوید. وقتی مردم از او میپرسیدند که چکار میکنی؟ در جواب به آنها میگفت که بیایید و ببینید که من چه نوری را به دنیای تاریک شما آوردم. او مردم را در روزها و ساعات خاصی در محلهای مختلف شهر جمع میکرد و برای آنها درباره ری-کی حرف میزد.
اوسویی در سال 1922 به توکیو میرود. او در توکیو انجمنی را تشکیل داد که کار آن بر اساس سیستم شفابخش ری-کی بنا شده بود. او این سیستم را Usui Reiki Ryoho نامید. علاوه براین درمانگاهی را برای ارائه خدمات درمانی با کمک ری-کی در محلهای بنام آویاما بوجود آورد.
اوسویی در این سالها رسماً به تدریس ری-کی پرداخت و دورههای خود را به سه درجه تقسیم کرد. درجه اول را شودن، درجه دوم را اوکودن و درجه سوم را شینپیدن نامید. اوسویی لقب سنسی را دریافت کرد که به معنی استاد است. این لقب احترام فراوانی را برای دارنده آن به ارمغان میآورد.
در اوایل کار، شاگردان، ری-کی را به سبب حضور در محضر اوسویی و نیت استاد برای انتقال این قدرت به شاگرد فرا میگرفتند. ولی بعد از مدتی تعداد افرادی که مایل به یادگیری ری-کی بودند به شکلی افزایش پیدا کرد که دیگر این روش آموزش خصوصی جوابگوی علاقمندان نبود و در این زمان بود که اوسویی روشی را به عنوان تنظیم سازی یا اتیونمنت ابداع کرد.
در سال 1923 زلزله بزرگی توکیو را درهم نوردید. در این زمین لرزه بیش از 140000 انسان جان باختند. نیمی از ساختمانهای شهر ویران شد یا در آتش سوخت. بسیاری از مردم مجروح، بیمار و بیخانمان شدند. در این هنگام ری-کی و سیستم درمانی اوسویی بداد مردم رسید. چند سال بعد از زلزله و به سبب تاثیر ری-کی در ذهن مردمی که در آن روزها شفا یافته بودند درخواست برای درمانهای ری-کی آنقدر افزایش پیدا کرد که اوسویی در سال 1923 درمانگاه بزرگ دیگری را در شهر توکیو ایجاد کرد. در آن سالها شهرت اوسویی به عنوان درمانگری و هیلری موفق سراسر ژاپن را پرکرده بود. حالا دوباره وقت سفر رسیده بود. این بار برای درمان و یاد دادن ری-کی به مردم ژاپن هرقدر که ممکن باشد در جاهای دورافتاده کشور. او در سفرهای خود شانزده مربی و بیش از دو هزار نفر دانش آموخته ری-کی را تعلیم داد. او از دولت ژاپن جایزهای دریافت کرد که فقط به افرادی تعلق میگیرد که برای رفاه مردم کارهای بزرگی انجام دادهاند. اوسویی در نهم مارس سال 1926 در شهر فوکویاما درگذشت. آرامگاه او در معبد سای- هوجی در شهر توکیو قرار دارد. سالها بعد شاگردان او یک سنگ یادبود در کنار قبری که خاکسترهای او در آن قرار دارد نصب کردند.
بعد از مرگ آقای اوسویی شخصی بنام اوشیدا به جای او سرپرست مدرسه ری-کی شد. همانطوری که ذکر شد شانزده مربی از زمان آقای اوسویی باقی مانده بودند. در بین این شانزده نفر شخص دیگری بنام آقای چوجیرو هایاشی وجود داشت که فوق العاده مورد توجه و احترام همکاران خود قرار داشت. او در شهر توکیو برای خود یک مدرسه مستقل ری-کی داشت. او به سبب اینکه یک افسر ارتشی بود در سیستم آموزشی و درمانی خود نظم خاصی برقرار کرده بود. تمام اطلاعات بیماران و سوابق درمانی آنها در دفاتر مخصوص ثبت میشد و نتایج درمانی مورد بررسی قرار میگرفت. بسیاری افراد او را جانشین اوسویی میدانند ولی در واقع اینطور نیست. هایاشی در مدرسه خود ری-کی را آموزش میداد ولی نظم و سازماندهی روش آموزشی او باعث شد تا افراد بسیاری جذب مدرسه هایاشی شوند.
در زمان برقراری درمانگاهها و مدرسه آقای هایاشی، شخصی بنام خانم تاکاتا برای درمان به این درمانگاه مراجعه میکند. او یک زن ژاپنی بود که در هاوایی زندگی میکرد. روزگار سخت و شرایط طاقت فرسای زندگی خانم تاکاتا به همراه بیماریهای مختلف در بدن او علاج نشدنی به نظر میرسیدند. خانم تاکاتا برای معالجه به ژاپن میآید و پزشک معالج از او میخواهد تا برای عمل جراحی به بیمارستان مراجعه کند. تاکاتا از پزشک خود میپرسد که آیا راه دیگری را غیر از جراحی میشناسد تا بیماری علاج پیدا کند؟ پزشک جواب میدهد که بله ولی این راه به زمان زیادی برای درمان نیاز دارد. تاکاتا برای شروع این راه طولانی آماده میشود و پزشک او را به آقای هایاشی و درمانگاه او معرفی میکند و تاکاتا در آنجا بستری میشود. دو نفر مسئول رسیدگی به وضع خانم تاکاتا میشوند. بعد از چند روز و قدری تغییر در حال و روحیه خانم تاکاتا او به ری-کی علاقمند میشود. روزی یکی از افرادی که به او ری-کی میداد با تعجب مشاهده می کند که خانم تاکاتا در حال وارسی کیمونوی اوست که به جالباسی آویزان است. وقتی از خانم تاکاتا پرسیده میشود که مشغول چه کاری است، او جواب میدهد که میخواهم بدانم در آستین این کیمونو چه چیزی پنهان شده است و این حرارت و گرمی از کجا بیرون میآید؟ شخصی که مسئول درمان او بود میخندد و بعد درباره ری-کی و نحوه اثربخشی آن برای خانم تاکاتا توضیح میدهد.
بعد از ایجاد مدرسه و درمانگاههای متعدد در هاوایی خانم تاکاتا سرپرستی آنها را برعهده گرفت. در آن سالها او نیز به عنوان استاد و هیلری قدرتمند در آمریکا مطرح شد و بعد از مدتی به خاک ایالات متحده قدم گذاشت. او تا سال 1970 هیچ کسی را برای درجه استادی تعلیم نداد. در آن زمان وقتی دورههای استادی خود را آغاز کرد مبلغی به میزان ده هزار دلار آمریکا را به عنوان شهریه برای دوره استادی در نظر گرفت. این امر برای بالا بردن احترام و ارزش ری-کی در غرب صورت گرفت و کاملاً با طریق رایج در مدرسههای اوسویی مغایرت داشت.
تاکاتا روش تدریس خاص خود داشت. او به کسی اجازه نمیداد سر کلاس چیزی یادداشت کند و اعتقاد داشت وقتی شخصی را به عنوان مربی انتخاب میکنید باید تا آخر با او بمانید. هیچکدام از این قوانین در روشهای تدریس اوسویی و هایاشی رایج نبود. خانم تاکاتا تا هنگام درگذشت خود در سال 1980 جمعاً 22 نفر مربی از خود بجا گذاشت. جالب این بود که تاکاتا برای هریک از مربیها دستورالعمل و روش خاصی را برای آموزش ری-کی پیشنهاد داده بود. همین امر باعث شد تا وقتی مربیهای تربیت شده توسط او، دستورات و توصیههای استاد خودشان را باهم مقایسه کردند تضادهای فراوانی بین روشها و سنتهای بجا مانده از تاکاتا مشاهده کردند.
جالب اینکه به روایتی خانم تاکاتا پس از درگذشت هایاشی، خود را تنها استاد ری-کی در دنیا معرفی میکند و کسی هم دلیل آن را نمیداند. شاید هم این حرف از اول اشتباه است.
پس از درگذشت خانم تاکاتا شاگردان او با درخواست شهریههای بمراتب کمتر از آنچه استادشان طلب کرده بود زمینه را برای توسعه ری-کی در جامعه آمریکا فراهم کردند. به عبارتی با افزایش تعداد استادان ری-کی راه برای یادگیری این دانش در آمریکای شمالی باز شد. ادامه این امر باعث شد تا کم کم یادداشتها، نوارها و کتابهای مختلف ری-کی به بازار آمریکا سرازیر شوند. کلاسها و دورههای مختلف ری-کی باز شدند و افراد زیادی در آنها شرکت کردند. همین امر احترام و کابرد بیشتر ری-کی را برای مردم بوجود آورد.
رضا صادقی