خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

راه میانه و آرامش چیست

سوترا:

تائید دیگران را بجوئید و پیوسته اسیر خواهید بود

کارتان را به انجام رسانید و از آن فاصله گیرید

بدین راه به آرامش برسید

 


راه میانه و آرامش چیست؟

پیر می ‌گوید: انجام دهید کارتان را و قدم پس بگذارید. در تعالیم لائوتسو اگر به خود، یا آن کار، و کلا به معنی و مفهوم وابسته نباشید، به قلمرو وحدت وارد می ‌شوید که در آن دو قطب یین و یانگ یکسان‌اند. رهرو دائو زمانی ‌که در انجام کاری به یک قطب هستی می ‌رسد، به نتیجه وابسته نیست، و به مانند آب روان است. او می ‌داند که زندگی برای پیشروی ابدی، یا جمع کردن، یا حضور دائمی او نیست. و می ‌داند که بازگشت حرکت همه هستی است و زندگی صحنه ای برای حضور همه است، پس بعد از انجام کاری، و کامل شدن با آن کار، او به عقب می نشیند. به این گونه او فضا را باز می ‌کند. همچنان که اگر فنری را بیش از حد بکشید، فنر خصلت فنریت خود را از دست خواهد داد. و اگر می ‌خواهید که از خصلت فنریت بیشترین بهره را بیرید، راه آن است که قبل از رفتن به سوی دیگر این دو قطبی کمی از کشش کم کنید. برای مثالی دیگر، پدر یا مادری که با عشق فرزندی را بزرگ می ‌کند، اگر دانست که فرزند از آن او نیست و روزی باید برود، قدم پس می گذارد و برای عشق از وابستگی دوری می ‌جوید و می ‌گذارد که فرزند زندگی خود را داشته باشد.

این قسمتی از حکمت گمشده در زندگی روزمره است. راه میانه رفتن، یافتن خرد برای عقب نشستن به موقع در زندگی است، وقتیکه کار کامل شد، راه آرامش قدمی به پس گذاشتن است.

این سوترا بیان می کند که به نتیجه کارتان وابسته نباشید. کار را درست و کامل انجام دهید و از آن جدا شوید. مردم می خواهند بفهمند یا بدانند که شما چه کردید آنقدر مهم نیست.

یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد        بیا کین داوری ها را به پیش داور اندازیم

 

رضا صادقی

پیش از آنکه واپسین نفس را برآورم

 

پیش از آنکه واپسین نفس را برآورم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، برآنم که عشق بورزم ، برآنم که باشم در این جهان ظلمانی، در این روزگار سرشار از فجایع، در این دنیای پر از کینه، نزد کسانی که نیازمندند، کسانی که نیازمند ایشانم ، کسانی که ستایش انگیزند تا دریابم، شگفتی کنم، باز شناسم که، که ام ،که میتوانم باشم ، که می خواهم باشم ، تا روزها بی ثمر نماند، ساعت ها جان یابد، لحظه ها گرانبار شود.

هنگامی که می خندم، هنگامی که می گریم، هنگامی که لب فرو می بندم، در سفرم به سوی تو، به سوی خود ، به سوی خدا،که راهیست نا شناخته، پر خار ، نا هموار، راهی که باری در آن گام میگذارم که قدم نهاده ام و سر بازگشت ندارم!بی آنکه دیده باشم شکوفایی گل ها را، بی آنکه شنیده باشم خروش رودها را ، بی آنکه به شگفت درآیم از زیبایی حیات!

اکنون می توانم به راه افتم،اکنون می توانم بگویم که زندگی کرده ام!

 

فرستنده شراره

هارا

 

"وقتی کاری برای انجام دادن ندارید، در سکوت بنشینید و به نقطه درون خود، پنج سانت پایین‌تر از ناف بروید و همانجا بمانید. آگاه شدن از این نقطه به شما کمک زیادی میکند. هرچه بیشتر در این نقطه بمانید بهتر است. ماندن در این نقطه باعث ایجاد تمرکز زیادی در زندگی شما می شود. فقط باید به این نقطه خیره شوید تا شروع به کار کند. بعد از مدتی احساس خواهید کرد که تمام زندگی دور این نقطه میچرخد. زندگی از هارا شروع می شود و در هارا خاتمه پیدا می‌کند. هارا نقطه‌ای است که در آن به تعادل زندگی میرسیم. بنابراین وقتی آگاهی روی هارا متمرکز میشود، تغییرات زیادی در زندگی شروع می شوند. مثلا فکر کردن کمتر می شود چون انرژی در اینجا متمرکز میشود. تمرکز روی هارا باعث ایجاد نظمی در زندگی شما میشود که با زور و فشار نیست.

هرچه آگاهی شما نسبت به هارا بیشتر می شود، کمتر از مرگ و زندگی می‌ترسید. چون این دو از هارا شروع می شوند. وقتی برای زندگی با هارا تنظیم شدید، زندگی‌تان امیدوارانه می شود. امید از این نقطه ایجاد می شود. فکر کمتر، سکوت بیشتر، کنترل کمتر، نظم بیشتر در زندگی و در نهایت امیدواری بسیار و ارتباط قوی با زمین و ریشه دار شدن بیشتر."    

                                                                                                                   (اوشو)

رضا صادقی