آیا در روابط صمیمانه ات اغلب دچار ناراحتی های تکراری می شوی؟
آیا اختلاف نظرهای به نسبت کوچک، اغلب به مشاجره های خشن و درد عاطفی منجر می شود؟ این گونه تجربه ها از الگوی خود محورانه ی بنیادی ناشی می شود: نیاز به محق بودن و البته نیاز به این که دیگری خطاکار باشد، یعنی خود را با موقعیت های ذهنی، یکی انگاشتن. همچنین منیت نیاز دارد که گه گاه با کسی یا چیزی در مخالفت باشد تا حس جدایی بین «من» و «دیگری»را که لازمه ی بقای خودش است، تقویت کند.
علاوه بر این، درد عاطفی انباشته شده ای از گذشته دردرون تو و تمامی افراد وجود دارد، هم از گذشته ی فردی و هم از تجربه ی جمعی بشر که به زمان های خیلی خیلی دور باز می گردد. این «بدن دردمند» به صورت یک میدان انرژی در درونت وجود دارد که گه گاه بر تو غلبه می کند، زیرا برای تغذیه و تجدید قوا به درد عاطفی بیشتری نیاز دارد. «بدن دردمند» سعی می کند فکر کردن تو را در اختیار بگیرد و آن را به شدت منفی کند. این میدان انرژی، عاشق افکار منفی توست، زیرا با تواتر آن هماهنگ است و در نتیجه می تواند از آنها تغذیه کند. در ضمن در افراد نزدیک به تو و به ویژه شریک زندگی ات، واکنش های عاطفی منفی ایجاد می کند تا بتواند از درد عاطفی و آزردگی های متعاقب آن تغذیه نماید.
چگونه می توانی از این هویت عمیق و نا آگاه دردمند که این همه اندوه در زندگی ات می آفریند، رها شوی.
نسبت به آن هشیار شو! متوجه شو که این وجود حقیقی تو نیست و آن را بشناس که درد گذشته ی توست. آن هنگام که در تو یا شریک زندگی ات پدیدار می شود، شاهد باش. هنگامی که دیگر نا آگاهانه خودت را با آن یکی نمی دانی، وقتی که می توانی آن را در درونت احساس کنی، تغذیه اش نکن تا به تدریج بار انرژی خودش را از دست بدهد.
فرستنده لیلا