خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

دو همسفر

 

کشتی در طوفان شکست و غرق شد . فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره ی کوچک بی آب و علفی شنا کنند و نجات یابند.

 دو نجات یافته دیدند هیچ نمی توانند بکنند، با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخو ا هیم .بنابراین دست به دعا شدند و برای این که ببینند دعای کدا م بهتر مستجاب می شود به گوشه ا ی از جزیره رفتند.

نخست، از خدا غذا خواستند . فردا مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر آن، آن را خورد . اما مرد دوم

چیزی برای خوردن نداشت.

هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد، زنی نجات یافت وبه مرد رسید. در سمت دیگر، مرد دوم هیچ کس را نداشت.

مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری خواست، فردا، به صورتی معجزهآسا، تمام چیزها یی

که خواسته بود به او رسید. مرد دوم هنوز هیچ نداشت.

دست آخر، مرد اول از خدا کشتی خواست تا او همسرش را با خود ببر د . فردا کشتی ای آمد و درسمت او لنگر انداخت، مرد خواست به همراه همسرش از جزیر ه برود و مرد دوم را همانجا رها کند .

پیش خود گفت، مرد دیگر حتما شایستگی نعمت های الهی را ندارد، چرا که درخواستها ی ا و

پاسخ داده نشد، پس همینجا بماند بهتر است.

زمان حرکت کشتی، ندایی از آسمان پرسید: چرا همسفر خود را در جزیره رها می کنی؟

پاسخ داد : این نعمت هایی که به دست آورده ام همه مال خودم است، همه را خود درخواست کرده ام.

 درخواست های او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این چیزها را ندارد.

ندا، مرد را سرزنش کر د : اشتباه می کنی . زمانی که تنها خواسته او را اجابت کردم، این نعمت ها به تو رسید.

مرد با حیرت پرسید: از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟

ندا پاسخ داد: از من خواست که تمام خواسته های تو را اجابت کنم!

باید بدانیم که نعمت هامان حاصل درخواست های خود ما نیست، نتیجه دعا ی دیگران برا ی ماست.

فرستنده مهدی

برایت آرزو میکنم

 

اول از همه برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ،

و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،

و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،

و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید .......

اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،

از جمله دوستان بد و ناپایدار ........

برخی نادوست و برخی دوستدار ...........

که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .

و چون زندگی بدین گونه است ،

برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی......

نه کم و نه زیاد ..... درست به اندازه ،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد.....

تا که زیاده به خود غره نشوی .

و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری .....

تا در لحظات سخت ،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .

همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند ........

چون این کار ساده ای است ،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند .....

و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوارم اگر جوان هستی ،

خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی......

و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،

و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی...........

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است

بگذاریم در ما جریان یابد.

امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک

سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد.....

چراکه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت....

به رایگان......

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی .....

هر چند خرد بوده باشد .....

و با روییدنش همراه شوی ،

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی.....

و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :

" این مال من است " ،

فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است !

و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی ....

و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،

که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،

غازید ...... Ĥ باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بی

اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ،

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم ......................

ویکتور هوگو

 

فرستنده ارسلان