خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

خانواده صلح

خانواده ای برای گسترش صلح در جهان

جغد مسافر

 

 جغدی که به راه شرق می رفت، خسته و وامانده از راه در جنگلی فرود آمد.

فاخته یی که او نیز از خستگی راه مانده بود پرسید:
- به کجا می روی؟ گویی به راه شتاب بسیار داری.
جغد گفت:- آشیان و سرزمین ام را وانهاده به جانب شرق می روم تا آشیان
دیگری بنا نهم به دیاری دیگر.
- چه پیش آمده است که ترک یارو دیار بگویی؟
- مردم سرزمین غرب مرا خوش نمی دارند و آواز مرا ناخوش شمارند.
فاخته گفت:
- آه، اگر چنین است دیگرکردن آشیان کاری بی نتیجه است.
- چه باید کرد؟
- آشیان را بگذار و آوازت را دیگر کن!  
 
 
فرستنده لیلا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد